جدول جو
جدول جو

معنی شیشه گری - جستجوی لغت در جدول جو

شیشه گری
شغل و عمل شیشه گر
تصویری از شیشه گری
تصویر شیشه گری
فرهنگ فارسی عمید
شیشه گری
حرفه و شغل شیشه گر، شیشه تراشی
تصویری از شیشه گری
تصویر شیشه گری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیشه گردن
تصویر شیشه گردن
احمق، کودن، کم خرد، ابله، دبنگ، خام ریش، چل، کم عقل، گول، نابخرد، بدخرد، لاده، دنگل، غمر، کردنگ، گردنگل، تاریک مغز، انوک، بی عقل، فغاک، ریش کاو، کهسله، تپنکوز، غتفره، کانا، خل، خرطبع، کاغه، سبک رای، دنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیشه کاری
تصویر شیشه کاری
شغل و عمل شیشه کار، تزیین دیوار یا سقف خانه با قطعه های کوچک شیشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیوه گری
تصویر شیوه گری
ناز، کرشمه، دلبری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشه وری
تصویر پیشه وری
پیشه ور بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیشه گر
تصویر شیشه گر
کسی که شیشه می سازد، آنکه آلات و ادوات و ظروفی از شیشه درست می کند
فرهنگ فارسی عمید
(شی وَ / وِ گَ)
ناز و کرشمه و دل فریبی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) :
اگرچه شهر پر از دلبران چالاک است
تو خود به شیوه گری شیوۀ دگر داری.
نزاری قهستانی.
می چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش
گرچه در شیوه گری هر مژه اش قتّالیست.
حافظ.
، حیله گری. (فرهنگ فارسی معین) :
شاه دانست کآن چه شیوه گری است
دزد خانه به قصد خانه بری است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شی شَ / شِ)
شیشه گیر شدن. صفت یا حالت شیشه گیر. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیشه گیر شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ / دِ)
از عدد شش، زن مبتلا به بیماری در شب زادن. (یادداشت مؤلف).
- شیشه گیر شدن، مردن یا مبتلا به بیماری صعب شدن زاهو در شب ششم زادن. بیمار شدن یا درگذشتن زچه (زاهو) شش شب پس از وضع حمل به اضرار جن یا آل، و این از اوهام و خرافات است. (یادداشت مؤلف).
- شیشه گیر شدن نوزاد یا زاهو، مردن یا به مرض صعب دچار شدن در شب ششم وضع حمل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شی شَ / شِ گَ)
کسی که شیشه می سازد. (ناظم الاطباء). قاروری. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی) (دهار). زجاجی. زجاج. شیشه ساز. شیشه کار. آنکه شیشه سازد. آنکه آلات و ادواتی از شیشه درست کند. (یادداشت مؤلف) :
صلح جدا کن ز جنگ زآنکه نه نیکو بود
دستگه شیشه گر پایگه گازری.
سنایی.
ایمه نه بغداد جای شیشه گران است
بهر گلاب طرب فزای صفاهان.
خاقانی.
تا که هوا شد به صبح کوزۀ ما دردریز
بر سر سیل روان شیشه گر آمد حباب.
خاقانی.
چو در بسته باشد چه داند کسی
که جوهرفروشی است یا شیشه گر.
سعدی.
چشمان توترک دل عاشق نتوانند
با شیشه گران کار بود باده کشان را.
ابوطالب کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیاه گری
تصویر سیاه گری
سیاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه کاری
تصویر شیشه کاری
عمل و شغل شیشه گر، محل شیشه گر شیشه گر خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیره گری
تصویر طیره گری
خشمگینی غضب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
حیله بازی مکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه گر
تصویر شیشه گر
کسی که شیشه سازد آنکه آلات و ادواتی از شیشه درست کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیوه گری
تصویر شیوه گری
ناز کرشمه دلفریبی، حیله گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه بری
تصویر شیشه بری
عمل و شغل شیشه بر، دکان شیشه بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آینه گری
تصویر آینه گری
عمل آیینه گر، پیشه آیینه گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه گر
تصویر شیشه گر
((~. گَ))
کسی که آلات و ادواتی از شیشه درست کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طیره گری
تصویر طیره گری
((~. گَ))
خشم، غضب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چیره گری
تصویر چیره گری
اکاحه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
Craftiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
ruse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
astuzia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
ความเจ้าเล่ห์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
sluwheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
astucia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
Hinterlist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
astúcia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
狡猾
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
przebiegłość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
хитрість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
хитрость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حیله گری
تصویر حیله گری
kelicikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی